«یک» شنبه ی غم انگیز!

ساخت وبلاگ
بسم الله. کمی آگاهی پیرامون جهان تالکین کافیست تا نژادهای «الف» و «انسان» و تفاوت های آنها را تا حدی بدانیم. الف ها یا «نخست آمدگان» نژادی هستند نامیرا ( جز آنکه در جنگ ها یا اندوه ها کشته یا فرسوده شوند)؛ دارای دانش هایی که از چشم انسان ها جادوست؛ و معمولا اندیشمند و ژرف اندیش. و انسان ها را که همه می دانیم. ماجرای عشق یا ازدواج میان این دو نسل، مسئله ای دشوار و چالشی است؛ اگر الفی عاشق انسانی شود، یا باید مدت بسیار کوتاهی ( مثلا 100 سال!) با آن انسان زندگی کند و سپس شاهد مرگ او باشد و سالهای بی پایان را با این اندوه به سر ببرد؛ یا آنکه حیات انسانی را انتخاب کند( برخی الف ها این حق انتخاب را دارند) و میرا شوند؛ در این صورت، آیا عاشقانه است که انسانی، عشق یک الف به خود را بپذیرد؟ معروف ترین عشق میان «الف» و «انسان» در کتاب های تالکین عشق میان «برن» ( مردی از نژاد انسان) و لوتین ( دوشیزه ی الف) است. گویا تکه هایی از این داستان ریشه در عشق تالکین به همسرش نیز داشته است. باری ماجرای میان برن و لوتین، با ناممکن ترین شرط های برای برن و ماجراهای فراوان و پایانی نسبتا رازآلود به پایان می رسد.  در دوره ی سوم، این نمونه عشق بار دیگر میان انسانی از نژاد نومنه نوری و الفی که او را سایه ی لوتین می دانند رخ می دهد؛ با مقدمه ای زیبا، اشارتی به داستان آدم و حوا؛ با درگیری های ذهنی آراگورن و آرون و رویایی از الداریون. آرون با چشم باز قدم به وادی میرایی می گذارد و زندگی کوتاه عاشقانه را بر زندگی ابدی یکنواخت ترجیح می دهد( باز هم چیزی شبیه به داستان حوا و شبیه به فیلم شهر فرشتگان). به نظر من، یکی از زیباترین بخش های کتاب ارباب حلقه ها، بخش خداحافظی آرون با پدرش است که تالکین آگاهانه آن ر «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ctahreer9 بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 12:07

عکسها را که دیدم، خواستم از جنگ بگویم، از یمن، از آن چهره ی لاغر، از سکوت سران سازمان ملل، اما این حرف ها تکراری و بهداشتی است. این خون ها گردن غرب است نه هیچ کس دیگری. خواستم این را بگویم، دیدم م «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ctahreer9 بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 1:58

آبلوموییسم. رمان آبلوموف  نوشته ی گنچاروف به بررسی روحیات شخصی به نام آبلوموف می پردازد و در ضمن کتاب از یک بیماری به نام ابلوموییسم سخن می گوید. این رمان فوق العاده مورد تحسین نویسندگان بزرگ روس «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ctahreer9 بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 1:58

ایامی که آسمان دست و دل باز تر بود، از نیمه های اسفندماه تا اواسط فروردین، می شد روییدن شقایق های وحشی را در گوشه و کنار دید؛ شقایق ها گلهای عجیبی هستند: سرخ یک دست و البته با نقطه ای سیاه در انتهای گلبرگ ها که موجب شده آن را «لاله ی داغدار» بنامند. زود می رویند، چند روزی دل صحرا را خون می کنند و دامن کوه را به آتش می کشند و باز به همان زودی، در گذر باد «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ctahreer9 بازدید : 97 تاريخ : پنجشنبه 27 ارديبهشت 1397 ساعت: 18:56

«برخی او را بزرگترین نابغه ی بعد از اینشتاین می دانند؛ دانشمندی که نخست توان بستن بند کفش را از دست داد، کم کم فلج شد، قدرت پلک زدن را هم از دست داد و نهایتاً قدرت گویایی اش نیز به خاموشی گذاشت. اما او کماکان دانشمندی رو به رشد باقی ماند؛ با حسگر های مخصوص، قادر به گونه ی خاصی از تکلم شد؛ کتاب نوشت، جوایز علمی را گرفت و نام خودش را در صدر نگه داشت. خواستار پ «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ctahreer9 بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1396 ساعت: 15:54

آدمیان را همواره سودای سفر در زمان بوده است؛ سفر به گذشته ها و نیامده ها. شاید اما کمتر اندیشیده ایم که ما در یک قطار، همسفر گذشتگان و آیندگان هستیم؛ کودکانی که متعلق به دهه ای بعد هستند و پیرانی که به دهه های قبل تعلق دارند و ما که به آنها تعلق خاطر داریم. ما سفر در سفینه ی خاکی را از یک جا آغاز نکردیم؛ در یک جا هم به پایان نمی بریم؛ اما همسفریم. در یک کوپه. در یک قطار. مخاطبم نسل دهه ی ش «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : فصلی,برای,پرستوها, نویسنده : ctahreer9 بازدید : 49 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 12:02

« سمع ایل» یعنی خدا شنید! خدا دعای پدر و مادر را شنید و فرزندی به آنان عطا کرد. فرزند ابراهیم که بزرگ زاده بود تا قربانگاه رفت؛ اگر چه قربانی شدنش اتفاق نیفتاد اما ابراهیم آنچه را باید قربانی می کرد، قربانی کرد... «حسین» فرزند صالح امیر مومنان و حضرت زهراست. به قرانگاه رفت و قربانی شد؛ خواهرش جز زیبایی ندید و دعا کرد که این قربانی، پذیرفته شود. حسین هم قربانی شد و هم قربانی داشت؛ شبیه ترین افراد «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : قربانی, نویسنده : ctahreer9 بازدید : 333 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 5:31

حج در صورت نمادین خود، از دید بسیاری از مردم تقریباً هیچ است. عده ای از دور دنیا گرد هم می آیند و گرد خانه ای میچرخند! سنگ می اندازند و لبیک می گویند؛ کفن می پوشند و قربانی می کنند. سر می تراشند و برمی گردند... . این مراسم با این شکل و شمایل از دیرباز مورد انتقاد بود است. چنانکه مولوی فریاد برمی دارد: ای قوم به حج رفته، کجایید کجایید         معشوقه همین جاست! بیایید بیایید. در سالهای اخیر این ا «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : ابراهیمی,اینستاگرامی, نویسنده : ctahreer9 بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1396 ساعت: 18:11

اصلاح امور یا اصلاح آمار؟   امروز رهبر انقلاب در دیدار با هیات دولت، سخنی بر زبان آورد که آتش زیر خاکستر مانده ی دل خیلی ها را دوباره برافروخت. برآیند آن سخن این بود: « طبق آمارها، امور دارد درست میشود اما در میدان واقع، چیزی اتفاق نمی افتد و این یعنی یک جای کار ایراد دارد ذهنم می دود به مدت ها پیش. این حرف را جایی زده بودم، مثالش را هم گفته بودم و همان جا هم گفته بودم که ایرادِ کار کجاست. فقط ی «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : اصلاح,امور,اصلاح,آمار؟, نویسنده : ctahreer9 بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1396 ساعت: 18:11

داستان تلخ «بنیتا»، دختر بچه ای بیگناه که در خودرو محبوس شد و غریبانه جان داد، کام همه را تلخ کرد؛حتی  قاتلینش تحمل دیدن عکس جنازه اش را نداشتند، شرمساری و پشیمانی. اما این شرمساری، بنیتا را زنده نمی کند و آنها را از مرگ نمی رهاند؛ خیلی ها خواستار مجازات مرگ برای این سارقینی هستند که با « بی مبالاتی» موجبات مرگ کودکی را فراهم آورده اند. و تا سالها، لعنتشان می کنند. حالا تصور کنیم که فردی عمداً و مستقیماً کودکی را بکشد،  با افتخار به جنازه اش نگاه کند، عذر نخواهد و خانواده ی مقتول را تحقیر کند؛ آیا نباید «مرگ» را برای او آرزو کرد؟ اگر صد کودک را کشته باشد چه؟ اگر هزاران کودک را کشته باشد چه؟ م «یک» شنبه ی غم انگیز!...ادامه مطلب
ما را در سایت «یک» شنبه ی غم انگیز! دنبال می کنید

برچسب : مرگ, نویسنده : ctahreer9 بازدید : 59 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:45